این سوال را بارها و بارها شنیده ایم که آیا عکاسی می تواند در ذات خود ، هنر محسوب شود؟ و شاهد رسالات و مقالات زیادی در رد یا تایید این نظر هستیم. ایراد و استدلال نخست در رد این نظر اینست که به نظر می رسد در عکاسی یک پروسه مکانیکی قسمت عمده کار را بر عهده دارد که عکاس قادر به افزودن چیزی جز مقداری دستکاری در چاپ عکس ، به آن نیست.
برای آنکه عکاسی جایگاه خودش را در هنر داشته باشد باید بدست هنرمندان برجسته و عکاسان خبره به لحاظ فنی اعتلا یابد .بسیاری از عکاسان تکنیکی ، کارهای درخشانی در زمینه ثبت و ضبط آنچه که جهان دارد ارائه می دهند اما تنها ” عکاسان هنرمند” قادر به حفظ جایگاه عکاسی در سالن های هنری و کلکسیون ها هستند.

شاید یکی از ارزنده ترین و دست یافتنی ترین اشکال هنر، عکاسی باشد .

عکاسی می تواند چهره ها و رویداد ها را ثبت کرده و یا تصویرگر یک خبر باشد.

می تواند سبب حیرت، سرگرمی و یا آموزش شود. می تواند احساس را به دام انداخته و یا سبب برانگیخته شدن احساس شود. این هنر می تواند جزییات را با دقت و سرعت ثبت نماید.

علی رغم پیشرفت روز افزون در زمینه ی طراحی دوربین، اصول اساسی عکاسی تغییری نیافته و گرفتن یک عکس موفق هرگز ساده تر نشده است.

تکنولوژی تنها یک ابزار است. اگر چه دوربین ها هوشمند تر شده اند، اما این عکاس است که آن را در دست گرفته، موضوعی را انتخاب کرده و درباره نحوه ی کادربندی عکس و لحظه فشردن دکمه شاتر(مسدودکننده) تصمیم می گیرد.

برای یک عکاس خوب بودن لازم است نسبت به دنیای پیرامون خود، دید وسیع تری از سایر افراد داشته باشید.

ثبت جهان سه بعدی متحرک به صورت یک تصویر مسطح ساکن همانند ترجمه یک داستان از زبانی به زبان دیگر است. باید به این درک دست یابید که جهان زنده، پر جنب و جوش و دارای انرژی است و همواره با عقاید جدید و تفاسیر هنرمندانه مواجه است. هیچگاه نحوه ی رویکرد دوعکاس به یک موضوع واحد، به طورکامل یکسان نیست، حتی اگر اصول و قواعد مشابهی را به کار گرفته باشند.

آشنایی با فنون و لوازم عکاسی تنها مقدمه ی کار است، سپس این عکاس است است که باید به این مسائل اهمیت بخشد. آشنایی با تنظیم های یک دستگاه دوربین عکاسی، عمق میدان و جلوه های نور پردازی، مراحلی هستند که عکاس باید در آنها مهارت کافی کسب نماید (اگر چه همیشه مطالب جدید تری برای یادگیری وجود دارند).